*
18
*
9/2/47 (2 بهمن 1325)
یا حق
با پست اخیر کاغذ 20 ژانویه رسید. خیلی تعجب کردم که کاغذ قبل آن نرسیده. نمیدانم شاید هم اشتباه میکنم ولیکن از اوضاع اینجا هرچه بگویید بر میآید! کتاب Ame'rique [آمریکا] کافکا هم دو سه روز پیش توسط سنندجی که گویا میانهاش با هویدا چندان تعریفی ندارد واصل شد.
مدتی است که روزنامههای اینجا راجع به اوضاع فرانسه داد سخن میدهند و قضیة توقیف عدهای از ایرانیها را به صورت scandale [رسوایی] جلوه میدهند. راستش من هنوز از چگونگی آن اطلاع ندارم. حتی بعضی از آنها آرزوی زمان پهلوی را میکنند تا گوشمالی حسابی به دولت فرانسه دادهشود ولی عموماً هو و جنجال راه انداختهاند و غرور میهنی آنها سخت جریحهدار شدهاست. با همین پست مقداری از آنها را میفرستم.
چیزی که غریب بود در روزنامة مردم خبر دستگیری چند نفر از جمله هویدا را نوشتهبود و معلوم بود کسی که این خبر را داده خرده حسابی با او دارد و یا منتظر است جانشین ایشان بشود. چون توضیح احمقانهای دادهبود که فقط یک نفر شیعة حسابی میتواند اینطور فکر بکند ولیکن در شمارة امروز آن خبر را تکذیب کردهبود (voir ci-joint) [نگاه کنید به پیوست].
در این پیشامد من کاملاً بیطرفم اما هرچه ملت شیعه گندش را بیشتر بالا بیاورد بهتر است. اقلاً بگذارید ما را آنطوری که هستیم بشناسند. در مملکتی که آدم مثل یهودی سرگردان زندگی میکند به چه چیزش ممکن است علاقهمند باشد؟ بعد از 16 سال سابقة خدمت تازه حقوقم را نصف کردهاند یعنی دولت دلش به حال روز پیری من سوخته خواسته مرا هم رسمی بکند و ضمناً پنج سال سابقة بانک را ندیده گرفته. به اضافة سه سال دیگر را چون استعفا کردهبودم و یک سال به هند رفتهبودم. به حقوق تمام آنهای دیگر اضافه شده. حتی نوشتنش احمقانه است ولیکن من کوچکترین اقدامی نخواهم کرد و تملق هیچکس را نخواهم گفت. به درک که آدم بترکد. اگر لولههنگدار مسجد آدیسبابا بودیم زندگیمان هزار مرتبه بهتر بود. آنوقت باید افتخار هم کرد که هندوانه زیر بغلمان میگذارند و عنوان نویسنده و غیره هم در این مملکت به آدم میدهند! اگر حوصله داشتم و رغبت میکردم که مزخرفی بنویسم آنوقت بهشان حالی میکردم و نسلشان را حسابی به گُه میکشیدم. عجالتاً که دست دزدها و مادرقحبهها خوب مسخره شدهایم. اینهم مثل باقی دیگرش!
قرار شد جرجانی مجلات بانک ملی را از تاریخ مهر 24 از دکتر صبا بگیرد. اگر نشد من از راه دیگر به دست خواهم آورد.
در کاغذ قبل عقیدة خودم را مفصلاً راجع به تودهایها و جریانات نوشتهبودم. نمیدانم رسیدهاست یا نه؟ فقط شدت کثافتکاری دموکراتهاست که خیانت تودهایها را تحتالشعاع گذاشته.
بالاخره انتخابات تهران به نفع دموکراتها تمام شد و باقی جاها هم به دستور آنها در جریان است. از تمام اتفاقات اینجا و خارج از اینجا بیزارم و حتی روزنامهها را هم نگاه نمیکنم. گویا فردید مشغول اقداماتی است برای اینکه به اروپا بیاید. مدتی است که از جرگة ما سخت پرهیز میکند. برای تکمیل نمونة ایرانیها در اروپا بد نیست. راستی، سه چهار ماه قبل شخصی سویسی به نام de Menasce [دمناش] کاغذی برایم نوشت و چند جلد کتاب خواست که با احترام برایش فرستادم و کتابی [را] که از زبان پهلوی ترجمه و چاپ کردهبود از او خواستم. دیگر محلی نگذاشت. چون آن کتاب را من سابقاً ترجمه و چاپ کردهبودم میخواستم آنرا بخوانم ببینم از چه قرار است. اگر آشنایی، کسی در سویس دارید از او این کتاب را بخواهید و برایم بفرستید. عنوان کتاب از اینقرار است:
مدتی است که روزنامههای اینجا راجع به اوضاع فرانسه داد سخن میدهند و قضیة توقیف عدهای از ایرانیها را به صورت scandale [رسوایی] جلوه میدهند. راستش من هنوز از چگونگی آن اطلاع ندارم. حتی بعضی از آنها آرزوی زمان پهلوی را میکنند تا گوشمالی حسابی به دولت فرانسه دادهشود ولی عموماً هو و جنجال راه انداختهاند و غرور میهنی آنها سخت جریحهدار شدهاست. با همین پست مقداری از آنها را میفرستم.
چیزی که غریب بود در روزنامة مردم خبر دستگیری چند نفر از جمله هویدا را نوشتهبود و معلوم بود کسی که این خبر را داده خرده حسابی با او دارد و یا منتظر است جانشین ایشان بشود. چون توضیح احمقانهای دادهبود که فقط یک نفر شیعة حسابی میتواند اینطور فکر بکند ولیکن در شمارة امروز آن خبر را تکذیب کردهبود (voir ci-joint) [نگاه کنید به پیوست].
در این پیشامد من کاملاً بیطرفم اما هرچه ملت شیعه گندش را بیشتر بالا بیاورد بهتر است. اقلاً بگذارید ما را آنطوری که هستیم بشناسند. در مملکتی که آدم مثل یهودی سرگردان زندگی میکند به چه چیزش ممکن است علاقهمند باشد؟ بعد از 16 سال سابقة خدمت تازه حقوقم را نصف کردهاند یعنی دولت دلش به حال روز پیری من سوخته خواسته مرا هم رسمی بکند و ضمناً پنج سال سابقة بانک را ندیده گرفته. به اضافة سه سال دیگر را چون استعفا کردهبودم و یک سال به هند رفتهبودم. به حقوق تمام آنهای دیگر اضافه شده. حتی نوشتنش احمقانه است ولیکن من کوچکترین اقدامی نخواهم کرد و تملق هیچکس را نخواهم گفت. به درک که آدم بترکد. اگر لولههنگدار مسجد آدیسبابا بودیم زندگیمان هزار مرتبه بهتر بود. آنوقت باید افتخار هم کرد که هندوانه زیر بغلمان میگذارند و عنوان نویسنده و غیره هم در این مملکت به آدم میدهند! اگر حوصله داشتم و رغبت میکردم که مزخرفی بنویسم آنوقت بهشان حالی میکردم و نسلشان را حسابی به گُه میکشیدم. عجالتاً که دست دزدها و مادرقحبهها خوب مسخره شدهایم. اینهم مثل باقی دیگرش!
قرار شد جرجانی مجلات بانک ملی را از تاریخ مهر 24 از دکتر صبا بگیرد. اگر نشد من از راه دیگر به دست خواهم آورد.
در کاغذ قبل عقیدة خودم را مفصلاً راجع به تودهایها و جریانات نوشتهبودم. نمیدانم رسیدهاست یا نه؟ فقط شدت کثافتکاری دموکراتهاست که خیانت تودهایها را تحتالشعاع گذاشته.
بالاخره انتخابات تهران به نفع دموکراتها تمام شد و باقی جاها هم به دستور آنها در جریان است. از تمام اتفاقات اینجا و خارج از اینجا بیزارم و حتی روزنامهها را هم نگاه نمیکنم. گویا فردید مشغول اقداماتی است برای اینکه به اروپا بیاید. مدتی است که از جرگة ما سخت پرهیز میکند. برای تکمیل نمونة ایرانیها در اروپا بد نیست. راستی، سه چهار ماه قبل شخصی سویسی به نام de Menasce [دمناش] کاغذی برایم نوشت و چند جلد کتاب خواست که با احترام برایش فرستادم و کتابی [را] که از زبان پهلوی ترجمه و چاپ کردهبود از او خواستم. دیگر محلی نگذاشت. چون آن کتاب را من سابقاً ترجمه و چاپ کردهبودم میخواستم آنرا بخوانم ببینم از چه قرار است. اگر آشنایی، کسی در سویس دارید از او این کتاب را بخواهید و برایم بفرستید. عنوان کتاب از اینقرار است:
Skand gumanik vicar ,trad. par P.J.de Menasce, O.P. 1945
آدرس این شخص از اینقرار است:P.J.de Menasce
Professeur a I'Universite' de Fribourg
Albertimuns - Suisse
Professeur a I'Universite' de Fribourg
Albertimuns - Suisse
آدرس کتابخانه را نمیدانم و گمان نمیکنم در فرانسه پیدا بشود مگر در کتابخانههای Orientaliste [شرق شناسی] مثل Gueuthner [گوتنر]، Maisonneuve [مزون نو] و غیره. حالا پیدا هم نشد اهمیتی ندارد اما مردک حقهباز بود. ممکن بود که از جمالزاده بخواهم اما در اثر جنگ، نامه نگاری ما قطع شده و هیچ مایل نیستم دوباره باب مکاتبه میانمان باز بشود.
بچهها صحیح و سالمند. به هویداها از قول من سلام برسانید.
قربانت
امضاء
بچهها صحیح و سالمند. به هویداها از قول من سلام برسانید.
قربانت
امضاء
۵ نظر:
روزبهان عزیز
خوش برگشتی
"روزبهان عزیز
خوش برگشتی"
ـــــــــــــ
سلام بر رفیقِ دور و در یادم، و از دور جویا.
شفیق عزیز، پیغام قبلی تو را هم که به یادم بودی خواندم... مرا شرمنده میکنی بزرگ.
کوچک دوستان: روزبهان
این سیستم کم شعور نمیدانم چرا مرا "ناشناس" شناخت... !
بسیار عالی بود
ممنون از حسن انتخابتان
با اجازه لینک وبلاگتونو تو فیس بوک شیر میکنم.
دوست ناشناس عزیز،
ممنون از حسن نیت شما.
ارادتمند: روزبهان
ارسال یک نظر