۱۳۹۰ مرداد ۶, پنجشنبه

صادق هدایت ـ هشتاد و دو نامه به حسن شهیدنورائی (32)


*
32

*

15 سپتامبر 1947 [23 شهریور 1326]

یا حق
یک کاغذ از Quimper [کمپر] و کاغذ دیگری از لندن رسید به اضافة دو پاکت برش روزنامه از Sablier [سابلیه] که بر خلاف انتظار به نظرم خیلی اریژینال [ابتکاری] نیامد مثل اینکه زیر تأثیر موجودات مخصوص واقع شده. همچنین مقالة کاوه که در مجلة Europe چاپ شده بود. مقالة اخیر به نظر ما ساختگی آمد البته از تهران فرستاده نشده و شاید نویسنده‌اش را بشناسید. اغلب وقایعی که شرح داده بود بعد از آن تاریخ اتفاق افتاده. به هر حال زیاد توده‌ای بود مثل این بود که قسمت ادبیات معاصرش را مجید رهنما نوشته بود اما این که شنیدم فاطمی در مقاله‌ای نوشته که اسکندری در پاریس مقالاتی بر ضد دولت به اسم "کاوه" انتشار می‌دهد باور نمی‌کنم چون با تختة او جور در نمی‌آمد و شاید هم عمداً شلوغ شده بود تا نویسندة مشکوک بماند.
صبحی را امروز دیدم. می‌گفت مشغول اقدام برای گرفتن برق است برای اخوی بزرگتان که گویا به او گفته بوده به مناسبت مراجعت شما احتیاج پیدا کرده. او هم به خیالش خدمتی انجام می‌داد ولیکن من این موضوع را تکذیب کردم. در هر صورت صبحی هم خیلی صفحه می‌گذارد نمی‌شود به همة حرفهایش اعتقاد کرد. اما او هم برای خودش موجودی است. چه می‌شود کرد؟
در کاغذ کمپر نوشته بودید که کاغذ مفصلی فرستاده‌اید اما من این کاغذ مفصل را دریافت نکردم. ایندفعه خودم مقداری برنج و قهوه به آدرسهای آلمان فرستادم. نمی‌دانم می‌رسد یا نه؟
به هر حال شنیده‌ام که اوضاع آنجا سخت خراب است و با این یکشاهی صد دینارها کارش به جایی نمی‌رسد. گویا یکی دو نفر از مستشرقین اطریشی و آلمانی تقاضا کرده بودند (از وزارت فرهنگ) که حاضرند با حقوق بخور و نمیر و یا فقط مهمان دولت شاهنشاهی بشوند و خدمت مجانی بکنند ولیکن علما و دکتران عالیمقام از ترس آنکه مبادا مقام خود را از دست بدهند با این پیشنهاد مخالفت کرده بودند و کاغذ آنها بی جواب مانده است. مطلبی که بسیار مهم است این موجودات بدبخت احتیاج به ارز ندارند و از آنها استفادة زیاد می‌شود کرد گذشته از اینکه آرتیست ویلونیست مجسمه‌ساز و غیره می‌توانند زندگی خود را به خوبی در اینجا تأمین بکنند. ولیکن در درجة اول شاید بشود برای مستشرقینی که سالها وقت خودشان را به مطالعة گذشتة این ملت مفت بوگندو صرف کرده‌اند دست و پایی کرد. مذاکرة مستقیم با وزیر جدید بی فایده است. جرجانی هم معتقد بود که اگر بشود عدة کسانی که داوطلب هستند به دست آورد و ضمناً تقاضایی هم بفرستند ممکن است که به عنوان مطالعه عده‌ای از آنها به اینجا دعوت بشوند. دکتر بقایی که وکیل مجلس است با این فکر همراه می‌باشد و امیدوار است کاری بتواند بکند. به علاوه دولت ترکیه و افغان و حتی انگلیس و شوروی و آمریکا هم این کار را می‌کنند. حالا می‌خواستم بدانم در این صورت کاری از دست [امیرعباس] هویدا که برلن می‌رود ساخته است یا نه؟ اقدامی است که ضرری ندارد اما در صورتی که نتیجه ندهد بیخود نباید دنبال کرد.
مهندس قاسمی که اخیراً از پاریس برگشته از گرانی آنجا شکایت داشت و از قرار معلوم امسال زمستان سخت و گرانی برای بی پولها در پیش است ولیکن دولت شاهنشاهی مرتب کاروان دزد و قاچاق به اطراف و اکناف دنیا با حقوقهای گزاف می‌فرستد. خانلری می‌گفت دکتر وکیل به تهران آمده یعنی پروفسور Lemaire [لومر] جراح فرانسوی را برای معالجة بواسیر اعلیحضرت به تهران آورده و چند روز است که اعلامیة دربار مرتب پخش می‌شود. دکتر وکیل گفته بود که شما خیال دارید در مراجعت مجلة سخن را اداره کنید. من تکذیب کردم و مقداری هم سخن پراکنی کردم که به مذاق خانلری خوش نیامد. گویا شخص اخیرالذکر مشغول اقدام برای مسافرت خانلری به اروپا می‌باشد.
به هر حال اینهم وقایع گُـه آلودی است که در میهن ما اتفاق می‌افتد و باید به نیش کشید.
اگر در لندن موجود خوش قولی را سراغ دارید سفارش این معلومات که در مجلة "السنة شرقیة" آنجا چاپ شده بدهید که برایم بفرستد:
Z. Zachner. R.C. Zachner. Zurvanica
I.II.III. BSOS.IX.(Bulletin of Society of Oriental studies)   l
کتابخانه
Luzac 
  46Great Russel Street 46

[فریدون] آدمیت برایم کتابی از کافکا فرستاده بود به من رسید. اگر دیدیدش از قولم سلام بفرستید و تشکر بکنید.
یا هو

امضاء


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از توضیحات کتاب:

"مجلة اروپا" : بنیانگذار رومن رولان در 1923. از مهمترین ماهنامه های فرهنگی، ادبی و اجتماعی آن زمان فرانسه، نزدیک به حزب کمونیست فرانسه.


بايگانی وبلاگ