۱۳۸۹ مرداد ۴, دوشنبه

صادق هدایت ـ هشتاد و دو نامه به حسن شهیدنورائی (16)



*
16

*

13/1/47 [23 دی 1325]

قربانت
موعد پست رسیده. دفعة قبل دو کاغذ یکی برای خودتان و دیگری را برای هویدا فرستادم. کاغذ هفتة قبلش را که دزد مصلحتی زده‌بود. حالا نمی‌دانم دو کاغذ پست پیش رسیده یا نه؟ چون قانون دموکراسی به حد اعلی حکمفرماست و از سانسور و زبان‌بندان و وقاحت و جاسوسی و مادرقحبگی به شدت هر چه تمامتر بهره‌برداری می‌شود. آسوده باشید ازین گـُه‌ترها هم خواهد شد. هر کس نمی‌خواهد برود بمیرد. آب و هوای این ملک اینجور اقتضا کرده و می‌کند.
باری، با پست قبل یک کاغذ برای خودم داشتم، یکی برای جرجانی که به دستش دادم و یکی هم مال دکتر صبا که با پست برایش فرستادم. دو کتاب Maugham [موام] و Sullivan [سالیوان] هم که امیرعباس فرستاده‌بود امروز جرجانی برایم در کافه آورد.
راجع به حقوق، جرجانی مفصلاً نوشته‌بود البته باز هم توضیح خواهد داد.
کتاب اقتصادی که بعد از حرکتتان راجع به ایران نوشته شده‌باشد وجود ندارد مگر "صنایع ایران بعد از جنگ" به قلم علی زاهدی که با همین پست می‌فرستم و دیگر کتابی به نام "اقتصاد نو" از انگلیسی ترجمه شده که قابل استفاده نیست. ازین گذشته مجلات بانک ملی و مجلات اقتصادی است که دکتر کیهان چاپ می‌کند و لابد آنها را دارید. در صورتی که طرف احتیاج است بنویسید بفرستم.
روزنامه‌های مختلف را با هر پست فرستاده‌ام نمی‌دانم می‌رسد یا نه؟
روزنامة "مردم" به جای "رهبر" منتشر می‌شود و در آن دنبالة "میراث هیتلر" را باز هم چاپ می‌کنند. البته این موضوع ربطی به حوادث اخیر ایران ندارد و مطلب جداگانه‌ای است که بهتر است به صورت کتاب چاپ بشود. حالا در فرستادن بقیة آن مختارید. در حقیقت چنان که در روزنامه خواهید دید رهبران حزب به گـُه گیجه دچار شده‌اند. گرچه خیال تصفیه دارند اما در مرام آیندة خود هنوز متفق‌الرأی نیستند. یکروز تقریباً از خدا و شاه و میهن دفاع می‌کنند روز دیگر تقاضاهای سابق را دارند. باید دید بعد از تشکیل کنگره‌شان چه از آب در خواهد آمد. چیزی که مسلم است حنای آقایان دیگر رنگی نخواهد داشت. مسافرت اسکندری را به آمریکا تکذیب کردند.
دو روز است که انتخابات شروع شده. فقط فعالیت از طرف حزب دموکرات نشان داده می‌شود. حتی مردم علاقه‌ای به رأی دادن ندارند. مصدق و چند تا آخوند و بازاری به دربار متحصن شده‌اند به عنوان اینکه انتخابات آزاد نیست. من از تمام این جریانات عقم می‌نشیند. حتی از شما چه پنهان روزنامه‌هایی که برایتان می‌فرستم خودم نمی‌خوانم. در همان "بست" سابق: کافه فردوسی، وقت را به کثیفترین جوری می‌گذرانم. اینهم آخر و عاقبت ما شد! وقتی که طالع به برج ریغ است هیچ چاره‌ای ندارد.
اینکه از سرمای پاریس نالیده بودید در اینجا هم قبل از ژانویه چند روز فوق‌العاده سرد و یخبندان شد اما از ژانویه تا حالا هوا بسیار ملایم و امروز کمی هم گرم شده‌است.
کاغذ [جهانگیر] تفضلی رسیده. بچه‌ها اغلب سلام می‌رسانند از جمله رضوی دراز و کوتاه و قائمیان و صبحی و دکتر حکمت و غیره.
نمی‌دانم چرا در آنجا دست و پا نمی‌کنید که نمایندگی یکی دو تا از تجار را بگیرید و به دعواهاشان رسیدگی بکنید. شنیده‌ام آنقدر ایرانی در پاریس زیاد شده که سفارت فرانسه تهران به زحمت ویزا می‌دهد.
راستی من یک تخم لق توی دهن فریدون فروردین شکستم، به او گفتم مغازه‌ای ترتیب بدهد که محصول ایران (میوة خشک، روغن ساردین ...) و از اینجور چیزها را در بستة 500 گرمی بفروشد و سفارشات داخله و خارجه را هم بپذیرد. او هم ظاهراً دست به کار شده. حتی بهش گفتم فلانکس هم نمایندگی فرانسه را قبول خواهد کرد. گمان می‌کنید انترسان [جالب] باشد؟ اگر بشود از راه فرانسه به آلمان فرستاد بد نیست. ممکن است قبل از اینکه روی دستش پا شند succe's [موفقیت پیدا] بکند. چون دوختن کیسه و وزن کردن و پست بردن کار هر کسی نیست. حالا نظر خودتان را بدهید.
از اوضاع و سیاست و اینجور چیزها تقریباً بی اطلاعم و فقط عقم می‌نشیند. اگر روزنامه‌ها رسید خودتان پی می‌برید که دنیا دست کیست.

زیاده قربانت
امضاء

___________________________________

( از توضیحات کتاب )

"انتخابات" : مقصود انتخابات دورة پانزدهم مجلس شورای ملی است.
"تحصن به دربار" : به منظور اعتراض به دخالت دولت در انتخابات، تحصن در دربار در 22 دی آغاز شد و در 26 دی بدون اخذ نتیجه پایان یافت.
"رضوی دراز و کوتاه" : اشاره است به دکتر تقی رضوی (کوتاه) و حسن رضوی (رضوی نفت).


۱۳۸۹ تیر ۲۶, شنبه

صادق هدایت ـ هشتاد و دو نامه به حسن شهیدنورائی (15)




*
15

*

8 دسامبر 46 [17 آذر 1325]

یا حق
با پست هوایی قبل دو کاغذ و دو بسته روزنامه فرستادم. یک کاغذ و یک بستة روزنامه را که روز 4 دسامبر فرستادم چون پست تعطیل بود نمی‌دانم برسد یا نه؟ به هر حال آقای محمود تفضلی راهنمایی کردند که چون آقای کهکشانی روز سه‌شنبه عازم پاریس هستند ممکن است به توسط ایشان کاغذ و روزنامه فرستاد. این بود که من از موقع استفاده کردم و به توسط ایشان روزنامة اطلاعات دیشب و سه چهار روزنامة امروز را می‌فرستم. البته راجع به اوضاع اینجا مفصلاً در این روزنامه‌ها نوشته و احتیاج به توضیح نیست. به طور خلاصه قضایا از اینقرار است که روز تاسوعا یعنی 4 دسامبر [13 آذر] قوای دولتی (شاید برای sondage [گمانه زنی]) به آذربایجان حمله کردند. همان شب رادیو تبریز به اصطلاح بسیج عمومی اعلام کرد ولیکن به نظر می‌آید که حمله دامنه‌دار نبود.
آقای قوام با هشت نفر موتورسیکلت سوار پشت اتومبیلش گاهی خودش را در شهر نشان می‌دهد و مرتب دم از حُسن‌نیت می‌زند و اعلامیه صادر می‌کند. روزنامه[های] "رهبر" و "ظفر" هم توقیف شدند. تا حالا که ظهر یکشنبه است هنوز دسته گلی به آب نداده. باقیش را در روزنامه‌ها بخوانید و عبرت بگیرید. جرجانی هنوز نیامده است. روزنامه‌ها را با پست خواهم فرستاد.

زیاده قربانت
امضاء

[در حاشیة نامه اضافه شده‌است:]
از فرستادن مقالات روزنامه‌های فرانسه راجع به ایران برای روزنامة "ایران ما" دریغ نفرمائید.

.


۱۳۸۹ تیر ۲۳, چهارشنبه

صادق هدایت ـ هشتاد و دو نامه به حسن شهیدنورائی (14)



*
14

*

2 دسامبر 1946 (11 آذر 1325)

یاحق!
سه شنبة قبل به توسط مفتاح غلط‌ گیری "افسانة آفرینش" و نسخة "بعثه" را فرستادم. لابد تا حالا رسیده‌است. دو سه روز بعد توسط جرجانی بستة محتوی مقالات "میراث هیتلر" و چند کاغذ و مجلة فریدون هویدا رسید. غلط گیری اول و دوم هم با آنها بود. الحق که حروفچین محشر کرده‌بود. تصور نمی‌کردم آنقدر ناشی بوده‌باشد اما حروف قشنگی دارد. نمی‌دانم از آن غلط گیری که فرستادم استفاده شد یا نه؟ عیب بزرگش جدا کردن حروف از یکدیگر است.
کاغذ ذبیح و پیغامی [را] که برایش فرستاده‌بودید به او رساندم و دنبالة مقالات دو روز است که در روزنامه چاپ می‌شود. طبری خیلی اظهار شادی کرد و بچه‌ها بسیار ممنون هستند. خودم همة آنرا خواندم و می‌خواهم بگویم از قسمت اول بهتر بود فقط آقای فردید با این جریان مخالف است و امروز در کافه می‌گفت که فلان پروفسور که کتاب روانشناسی او در فرانسه کلاسیک است چنین حرفهایی نمی‌زند. جلو بچه‌ها دهنش گائیده شد. موجود ضعیف و کله خشکی است. معتقد است که حمال اروپایی از علمای ایرانی بیشتر چیز می‌فهمد! و خودش را اروپایی می‌داند! گویا به وسیلة intuition [شهود] به این مطلب پی برده‌است. در شمارة 5 سخن که تازه در آمده مقالة عجیبی راجع به نمودشناسی نوشته که خواندنی است. جرجانی برای یک هفته به آبادان می‌رفت و گویا کاغذ مفصلی برایتان فرستاده‌است.
دیروز رفتم وزارت خارجه و چهار کتاب تحویل گرفتم یکی Miller [میلر] و یکی سارتر که عباس هویدا فرستاده‌بود و یک مجلة pense'e [پانسه] و یک جلد فولکلور شیلی که کتاب انترسانی [جالبی] است اما می‌خواستم بنویسم که فولکلور روسی را برایم نفرستید چون آنرا خوانده‌ام و مریم فیروز از شوروی برایم سوغات آورده‌بود. با این وضع بی پولی، ولخرجی را صلاح نمی‌دانم به علاوه باز در یک دورة بیعلاقگی افتاده‌ام و بیشتر خوشم می‌آید که لـش بزنم البته بیخود و بیجهت. یک مقالة فرانسه در کاغذ جرجانی بود از او گرفتم و در "ایران ما" ترجمه و چاپ شده. چون اسم نویسنده مستعار بود حدس می‌زنم که یک نفر ایرانی زرنگ آنرا نوشته. نمی‌دانم این خبرنگاران جفت و تاق اتومبیل سوار در آنجا چه شکری خرد می‌کنند! گویا آنها هم به ideal [مطلوب] خودشان رسیده‌اند!
وضع اینجا به همان قی آلودی سابق باقی است. دو سه هفته است که تمام روزنامه‌های دستوری از فتح الفتوح زنجان می‌نویسند که البته mise en sce'ne [صحنه پردازی] احمقانه‌ای از طرف دولت شده‌بود. آقای رهبر کل هم مرتب آذربایجان را به لشکرکشی تهدید می‌کند تا مطابق نص صریح قانون اساسی وکلای آنجا همه از حزب دموکرات ایران و میهن پرست کامل باشند ولیکن از طرف جنوب و بحرین کاملاً خیالش آسوده است. به هر حال در این دو سه روز تاسوعا و عاشورا، احتمال می‌رود زهر خودش را بریزد. شاید به علت ملاقاتهای پی‌در‌پی سفرای منشور آتلانتیک اقدام او به عقب افتاده. توده‌ایها در این روزهای اخیر منتظرند که گرفتار شوند و دکانشان را تخته بکنند. به هر حال قضایا خیلی ساده نیست. لحن رادیو مسکو شدید است و کسی چه می‌داند اگر قرار شود در ماکو بیرق آمریکا و انگلیس نصب شود شوروی هم تردید نکند که به تقلید عمل انگلیس در یونان و اندونزی پا در میانی بکند. به هر حال اگر قشون دولت از فداییها توسری بخورد بیشک خواهند گفت که روسها به آنها کمک کرده‌اند و چسنالة سفرای ایران در لندن و واشنگتن شروع خواهدشد. رویهمرفته قضایای اینجا به طور عادی نیست و به نظر می‌آید مربوط به سیاست بین‌المللی باشد. آخرین تلگراف قوام را با همین کاغذ می‌فرستم به اضافة چند روزنامه با پست زمینی.
با پست گذشته دو کاغذ توسط گنجه‌ای فرستادم. باز هم آدرس عوض شد؟ دیشب جای سرکار خالی منزل [حسن] رضوی بودم. نیم بطری ویسکی به تنهایی صرف کردم. چوبک و تقی رضوی و زنش هم بودند. قدری موزیک گوش گرفتیم. همة اشیایی که دکتر رضوی توسط پست فرستاده‌بود در آب مانده و خراب شده. رادیو و صفحات تمام خراب و بی مصرف شده. شکایت به بیمه کرده اما معلوم نیست دستش به جایی بند بشود. کتابهایی هم که توسط پست فرستاده‌بود همه پاره پوره و گم شده و خراب بود اما به طور تصادف گویا کتاب Ce'zanne [سزان] که برای جرجانی فرستاده‌بودید صحیح و سالم رسیده‌است. Picasso [پیکاسو] را هم قبلاً با خودش آورده‌بود. پیغامتان را به او رساندم که دو جلد کتابش را هنوز نفرستاده‌اید. تعجیلی به دریافت آنها ندارد.
هوای تهران خشک و سرد شده، به همین جهت زکام و سرماخوردگی زیاد است. قیمت اجناس روز به روز گرانتر می‌شود به علاوه اشخاص کنتراتی مجبورند رسمی بشوند و بعضی از آنها (مثلاً من که در اثر استعفا همة سابقه‌ام مالیده شده) حقوقشان نصف خواهدشد.
بچه مچه‌ها همه سلامتند. قائمیان از کرمانشاه به تهران آمده، البته به عنوان اعتراض و او هم کارش خراب شده. شاید بتواند ماستمالی بکند. مسلمان بازی به طور عجیبی تقویت می‌شود و گندستان جریان عادی خود را طی می‌کند.

زیاده قربانت

امضاء

.



بايگانی وبلاگ