۱۳۹۰ فروردین ۱۱, پنجشنبه

صادق هدایت ـ هشتاد و دو نامه به حسن شهیدنورائی (30)



*
30

*

10 اوت 47 [18 مرداد 1326]

یا حق
کاغذهایی که از برلن فرستادید همه رسید به انضمام آنهایی که با پست آمریکایی بود. لحن آنها با همدیگر کمی فرق داشت. در برلن راضی بودید که فشارخون معالجه شده بعد از مسافرت به سویس و شرکت در کنفرانس فرهنگی، مثل اینکه از سر نو عود کرده. البته علت هم پیداست عصبانیت از ملاقات هم میهنان عزیز بوده.
علت تأخیر جواب از طرف من گرما و cafard [بیحوصلگی] و بالأخره هزار جور افتضاحات دیگر بود که هنوز رفع نشده با وجود اینکه منهم به تقلید سرکار بعد از چند سال مسافرت کوتاهی به شهرستانک کردم و چند روزی در میان بوی گـُه و لجن و کثافت و کک و کنه و غیره به سر بردم. اگرچه از حیث آب و هوا هیچ با اتاق من قابل مقایسه نبود و دکان آهنکوبی بغلش نبود، اما نمی‌توانم بگویم که خستگی مرا رفع کرد. مثل باقی کارهایم بی معنی بود. باز آنجا هم مال موجودات دیگری بود که چادر و پوش و خدم و حشم و وسایل زندگی داشتند و همانطور که شهرستانک هم میهن آنها بود پاریس و لندن و نیویورک هم مال آنها بود.
به هر حال، بگذریم. اینکه از خدمت جرجانی سخت عصبانی هستید من حق به جانب شما نمی‌دهم. چون اگر این اقدام را او کرده عالماً و عامداً نمی‌دانسته که نتیجه به عکس خواهد شد بلکه خواسته خدمتی کرده باشد. خطایی متوجه او نیست. خطای اساسی آنجاست که آدم با میهنش 'adapte [منطبق] نشده، زبان مردم را نمی‌داند، و سوراخ و سنبه‌هایش را نمی‌شناسد.
عینک مرحمتی رسید. بسیار متشکرم. تنها عیبی که دارد زیادی لوکس است. اینکه نوشته بودید که به برلن هم سفارش داده‌اید کاملاً زیادی است.
چند بسته برنج برای آدرسهایی که در آلمان داده بودید فرستادم. شاید در همین هفته قهوه هم برای فامیل Puetz [پوئتز] بفرستم. فکری که من به فروردین دادم و نتوانست عملی بکند برادر دکتر هوشیار عملی کرده و برای فرستادن خواربار، مخصوصاً به آلمان، مؤسسه‌ای ترتیب داده که فرستادن اغذیه را بسیار آسان کرده. دیگر بستن و کشیدن و کثافتکاریهای دیگر را ندارد و گویا مربوط به انجمن خیریة بهائیها باشد. اما رویهمرفته همتی کرده‌اند. اگر اشخاص مستحقی سراغ دارید آدرس بدهید شاید بشود گاهی برایشان چیزی فرستاد.
شرح ملاقات با فردید را نوشته بودید. خانلری می‌گفت که با هایدگر ملاقات کرده و هویدا نوشته بود که هیچ فرقی نکرده. او هم موجودی است بدبخت با وسواسهای مخصوص به خودش اما رویهمرفته نسبت به موجودات میهنی دیگر استحقاقش بیشتر است. مطلبی که واضح است هیچکدام از آقایان چه فرنگ بروند و چه نروند هیچ غلطی نخواهند کرد فقط برای شکم و زیر شکم خودشان است. هرچه باید بشود می‌شود به ما مربوط نیست. اصلاً چیزی وجود ندارد که بهتر و یا بدتر بشود. برای من بن‌بست است. هیچ علاقه‌ای نمی‌توانم داشته باشم.
چندی است که روزنامه نفرستاده‌ام. علت را قبلاً نوشتم: از اسم روزنامه چندشم می‌شود.
فرهنگ ذبیح را دیدم. احوال برادرش را پرسیدم گفت که چندی ناخوش بوده حالا در منزل رفته و خانه‌نشین شده اما روزنامه‌ها را مرتب می‌فرستد.
خانلری هنوز نرفته. در دماوند است گویا فقط به او اجازة اسعار دولتی نداده‌اند.
کسانی که از پاریس می‌آیند از گرانی آنجا شکایت دارند.
روحانی چندین ماه است که در لندن است. معشوقة حسن رضوی مدتی است که به تهران آمده و با هم هم‌منزل شده‌اند. دکتر رضوی دوباره به ادارة بیمه رفته و لک و لکی می‌کند. نمی‌دانم "افسانه‌های صبحی" را لادون به ماسه و لسکو رسانیده یا نه؟ دستگاه او به institut فرانسه منتقل شد.
جواب لسکو را هنوز نفرستاده‌ام. فقط چند جلد کتاب از جمله "زیر گنبد کبود" را به آدرسی که داده بودید فرستادم. کاغذ خودش آدرس نداشت.
امیرعباس چه می‌کند؟ همه سیاستمدار و مستفرنگ شده‌اند. باید یکسال دیگر فردید را ببینم که چه 'originalite [ابتکاری] از خودش بروز می‌دهد. اینهم یکجور تفریحی است. دیشب در کافه کنتینانتال، شادمان که تازه از لندن آمده مرا سر میز خودش احضار کرد هر موضوعی را در میان کشید دید من 'inte'resse [علاقمند] نشدم بعد هم با دکتر هالو به عرقخوری خودمان رفتیم.
از قول من به خانمتان سلام برسانید.

قربانت

امضاء


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


در لغتنامة دهخدا برای واژة "اسعار" دو معنی آمده:
1) به فتحة اول، جمع "سعر" : قیمتها / نرخها
2) به کسرة اول: نرخ نهادن / بر افروختن آتش / بر انگیختن جنگ / بدی رسانیدن کسی را.
نمیدانم از این دو در جملة "فقط به او اجازة اسعار دولتی نداده‌اند" آیا میتوان سودی جست، یا باید "اسعار" را اشتباه چاپی واژة "اشعار" دانست.  (روزبهان)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دوستی ناشناس، در بخش نظرات، توضیحی در بارة اسعار داده‌اند که آن را عیناً در اینجا نقل میکنم:
("فقط به او اجازة اسعار دولتی نداده‌اند"، یعنی اینکه بقیه توانسته‌اند ارز به قیمت دولتی یا امکان استفاده از شهریه و بورس که به صورت ارز خارجی در اختیار دانشجو قرار می‌گرفت بگیرند و خارج بروند، ولی او اجازه نداشته است.)
با سپاس فراوان از این دوست بزرگوار، و ناشناس.  (روزبهان)






۲ نظر:

ناشناس گفت...

فقط به او اجازه اسعار دولتی نداده اند ، یعنی این که بقیه توانسته اند ارز به قیمت دولتی یا امکان استفاده از شهریه و بورس که به صورت ارز خارجی در اختیار دانشجو قرار می گرفت ، بگیرند و خارج بروند ، ولی او اجازه نداشته است .

روزبهان گفت...

ناشناس گرامی،
از توضیح بجا و سودمند شما سپاسگزارم.
با ارادت فراوان: روزبهان

بايگانی وبلاگ